لرد اس ام اس
چهار شنبه 2 بهمن 1392برچسب:, :: 22:25 :: نويسنده : گلشید سفایی

جریمه ماشین
 

یــه بـار هـم مـاشـیـن و بـرداشـتـیـم و بــا بـچـه هـا رفـتـیـم بـیـرون….
حـالا صـدای ضـبـط تـا آخـر زیـاد هـمـه هـم داشـتـیـم مـی رقـصـیـدیـم تـو مـاشـیـن,خـلاصـه یـهـو یــه افـسـرِ جـلـومـون رو گـرفـت گـفـت بـزن بـغـل…
مـنـم به بـچـه هـا گـفـتـم ادای ایـن بـچـه بـاحـالا و بـا مـعـرفـتـها رو در بـیـاریـن بـیـخیال شـه جـریـمـه نـکـنـه 
خـلاصـه پـلـیـسـه گـفـت ایـن چـه وضـع رانـنـدگـیـه؟ 
مـاشـیـن بـایـد بـخـوابـه پـارکیـنـگ!!!
یــهـو مـنـم کـف و تـف قـاطـی کـردم گـفـتـم مـیـدونـی مـن کـیـم؟؟؟ 
اصـلا حـواسـت هـسـت بـا کـی داری حـرف مـیزنـی؟
بـگـم کـیـم ؟؟؟
بــــــگـــــم؟؟؟
رفیـقام هـم اومـدن جـلـو دهـنـمـو گـرفـتـن گـفـتـن بـیـخـیـال نـگـو بـهـش گـنـاه داره اخــراج مـیـشه….
افـسـره هـم رنـگشـو بــاخـت و آب دهـن قـورت داد گـفـت: نـه نـمـیـدونـم, بـبـخـشـیـد شـمـا کـی هــسـتـیـن؟؟؟
مـنـم بـا یـه صـدای خـسـتـه بـش گـفـتـم: 
مــن یــه پــرنــدم ,آرزو دارم تـــو بــاغــم بــاشــی…مــن یــه خــونــه ی سـرد و تــاریــکــم…
(بـچـه هـا هـم دس مـیـزدن)
هـیـچـی دیـگ هـمـگـی دور هــم بـا افـسـره کـلـی خـنـدیـدیـم و گـفـت بـاهـاتـون کـلـی حـال کـردم بـچـه هـای بـاحـالـی هـسـتـیـن
آخـر سـر هـم ۵۰ تـومـن جـریـمـه شـدیـم و مـاشـیـن هـم رفـت پـارکـیـنـگ و بــانـدهـاش هـم بـاز کـرد و خــودمـون هـم بـردن تست اعـتـیـاد دادیـم و هــمـه چــی بـه خـیـر و خـوشـی تـمـوم شـد!!!!

 

چهار شنبه 2 بهمن 1392برچسب:, :: 22:21 :: نويسنده : گلشید سفایی

طنز دختربچه

 

 

 

من مشغول تماشای سریال ، دخترم بدو بدو اومد و پرسید .
دخترم : مامان تو زنی یا مردی ؟
من : زنم دیگه پس چی ام ؟
دخترم : بابا ، چی اونم زنه ؟
من : نه مامانی بابا مرد .
دخترم : راست میگی مامان ؟
من : اره چطور مگه ؟
دخترم : هیچی مامان ! دیگه کی زنه ؟
من : خاله بتی ، خاله مریم ، خاله آرزو ، مامان بزرگ
دخترم : دایی سعید هم زنه ؟
من : نه اون مرده !
دخترم : از کجا فهمیدی زنی ؟
من : فهمیدم دیگه مامان، از قیافه ام .
دخترم : یعنی از چی ؟ از قیافه ات
من : از اینکه خوشگلم ،
دخترم : یعنی هر کی خوشگل بود زنه‌ ؟
من : اره دخترم
دخترم : بابا از کجا فهمید مرده
من : اونم از قیافش فهمید . یعنی بابایی چون ریش داره و ریشهاشو میزنه و زیاد خوشگل نیست مرده !
دخترم : یعنی زنا خوشگل مردا زشتن ؟
من : اره تقریبا .
دخترم : ولی بابایی که از تو خوشگلتره
من : اولا تو نه شما بعدشم باباییت کجاش از من خوشگلتره ؟
دخترم : چشاش
من : یعنی من زشتم مامان ؟
دخترم : آره
من : مرسی
دخترم : ولی دایی سعید هم از خاله بتی خوشگلتره !!
من : خوب مامان بعضی وقتها استثنا هم هست
دخترم : چی اون حرفه که الان گفتی چی بود
من : استثنا یعنی بعضی وقتها اینجوری میشه
دخترم : مامان من مردم
من : نه تو زنی
دخترم : یعنی منم زشتم
من : نه مامان کی گفت تو زشتی تو ماهی ، ولی تو الان کودکی
دخترم : یعنی من زن نیستم ؟
من : چرا جنسیتت زنه ولی الان کودکی
دخترم : یعنی چی ؟
من : ببین مامان همه ی ادما شناسنامه دارن که توی شناسنامه شون جنسیتشون مشخص میشه جنسیت تو هم توی شناسنامه ات زنه .
دخترم : یعنی منم مامانم ؟
من : اره دیگه تو هم مامان عروسکهاتی
دخترم : نه ، مامان واقعی ام ؟
من : خوب تو هم یه مامان واقعی کوچولو برای عروسکهات هستی دیگه
دخترم : مامان مسخره نباش دیگه من چی ام ؟
من : تو کودکی
دخترم : کی زن میشم ؟
من : بزرگ شدی
دخترم : مامان من نفهمیدم کیا زنن ؟
من : ببین یه جور دیگه میگم . کی بتو شیر داده تا خوردی بزرگ شدی
دخترم : بابا
من : بابات کی بتو شیر داد ؟ !!!!!!!!!!
دخترم : بابا هر شب تو لیوان سبزه بهم شیر میده دیگه
من : نه الان رو نمی گم ، کوچولو بودی ؟
دخترم : نمی دونم
من : نمی دونم چیه ؟ من دادم دیگه
دخترم : کی؟
من : ای بابا ولش کن ، بین مامان ، زنها سینه دارن که باهاش به بچه ها شیر میدن ، ولی مردا ندارن
دخترم : خب بابا هم سینه داره
من : اره داره ولی باهاش شیر نمی ده !! فهمیدی
دخترم : خوب منم سینه دارم ولی شیر نمی دم پس مردم .
من : ای بابا ببین مامان جون خودت که بزرگ بشی کم کم می فهمی .
دخترم : الان می خوام بفهمم .
من : خوب هر کی روسری سرش کنه زنه هر کی نکنه مرده
دخترم : یعنی تو الان مردی میریم پارک زن میشی
من : نه ببین ، من چیه تو میشم ؟
دخترم : مامانم
من : خوب مامانا همشون زنن و باباها همشون مردن
دخترم : اهان فهمیدم .
من : خدا خیرت بده که فهمیدی ، برو با عروسکهات بازی کن
نیم ساعت بعد
دخترم : مامان یه سوال بپرسم
من : بپرس ولی در مورد زن و مرد نباشه ها
دخترم : در مورد ماهی قرمزه است .
من : خوب بپرس
دخترم : مامان ماهی قرمزه زنه یا مرده ؟
من : …….

 

 
منبع : 4جوک

سه شنبه 1 بهمن 1392برچسب:, :: 21:19 :: نويسنده : گلشید سفایی

سوأل اول :
فرض کنید در یک مسابقه دوی سرعت شرکت کرده اید. شما از نفر دوم سبقت می گیرید حالا نفر چندم هستید؟


سعی کن تو سوأل دوم گند نزنی
برای پاسخ به سوأل دوم، باید زمان کمتری را نسبت به سوأل اول فکر کنی

سوأل دوم:
اگر شما توی همون مسابقه از نفر آخر سبقت بگیرید، نفر چندم خواهید شد؟

 شاید بتونید سوأل آخر رو جواب بدید. تمام سعی خودتون رو بکنید. آبروتون در خطره!!!

سوأل سوم:
پدر ماری، پنج تا دختر داره: 1-Nana 2- Nene 3- Nini 4- Nono. اسم
پنجمی چیه؟

پاسخ: Nunu؟
نه! البته که نه. اسم دختر پنجم ماری هستش. یک بار دیگه سوأل رو بخونید.

 

پاسخ سوال ها در ادامه مطلب



ادامه مطلب ...
سه شنبه 1 بهمن 1392برچسب:, :: 21:19 :: نويسنده : گلشید سفایی

یک روز یک زن و مرد ماشینشون با هم تصادف ناجوري می کنه. بطوریکه ماشین هردوشون بشدت آسیب میبینه. ولی هردوشون بطرز معجزه آسایی جون سالم بدر می برن.

وقتی که هر دو از ماشینشون که حالا تبدیل به آهن قراضه شده بیرون میان، رانندهء خانم بر میگرده میگه:


- آه چه جالب شما مرد هستید!…. ببینید چه به روز ماشینامون اومده! همه چیز داغون شده ولی ما سالم هستیم! این باید نشونه ای از طرف خدا باشه که اینطوری با هم ملاقات کنیم و ارتباط مشترکی رو با صلح و صفا آغاز کنیم!

مرد با هیجان پاسخ میگه:

- اوه … “بله کاملا” …با شما موافقم این باید نشونه ای از طرف خدا باشه!

بعد اون خانم زيبا ادامه می ده و می گه:

- ببین یک معجزه دیگه! ماشین من کاملن داغون شده ولی این شیشه مشروب سالمه. مطمئنن خدا خواسته که این شیشه مشروب سالم بمونه تا ما این تصادف خوش یمن كه مي تونه شروع جريانات خيلي جالبي باشه رو جشن بگیریم!

و بعد خانم زيبا با لوندي بطری رو به مرد میده.

مرد سرش رو به علامت تصدیق تکان میده و در حاليكه زير چشمي اندام خانم زيبا رو ديد مي زنه درب بطری رو باز می کنه و نصف شیشه مشروب رو می نوشه و بطری رو برمی گردونه به زن.

زن درب بطری رو می بنده و شیشه رو برمی گردونه به مرد.

مرد می گه شما نمی نوشید؟!


زن لبخند شيطنت آميزي مي زنه در جواب می گه:

- نه عزيزم ، فکر می کنم الان بهتره منتظر پلیس باشيم !!!

سه شنبه 1 بهمن 1392برچسب:, :: 21:15 :: نويسنده : گلشید سفایی

یک زن جوان در سالن فرودگاه منتظر پروازش بود.

چون هنوز چند ساعت به پروازش باقی مانده بود، تصمیم گرفت برای گذراندن وقت کتابی خریداری کند.
او یک بسته بیسکویت نیز خرید.

او بر روی یک صندلی دسته دار نشست و در آرامش شروع به خواندن کتاب کرد.

در کنار او یک بسته بیسکویت بود و در کنارش مردی نشسته بود و داشت روزنامه می خواند.

وقتی که او نخستین بیسکویت را به دهان گذاشت، متوجه شد که مرد هم یک بیسکویت برداشت و خورد. او خیلی عصبانی شد ولی چیزی نگفت.

پیش خود فکر کرد: «بهتر است ناراحت نشوم ، شاید اشتباه کرده باشد.»

ولی این ماجرا تکرار شد. هر بار که او یک بیسکویت برمی داشت، آن مرد هم همین کار را می کرد. این کار او را حسابی عصبانی کرده بود ولی نمی خواست واکنش نشان دهد.


وقتی که تنها یک بیسکویت باقی مانده بود، پیش خود فکر کرد:

«حالا ببینم این مرد بی ادب چه کار خواهد کرد؟»


مرد آخرین بیسکویت را نصف کرد و نصفش را خورد.


این دیگه خیلی پررویی می خواست!


او حسابی عصبانی شده بود.


در این هنگام بلندگوی فرودگاه اعلام کرد که زمان سوار شدن به هواپیماست. آن زن کتابش را بست، چیزهایش را جمع و جور کرد و با نگاه تندی که به مرد انداخت از آنجا دور شد و به سمت دروازه اعلام شده رفت.وقتی داخل هواپیما روی صندلی اش نشست، دستش را داخل ساکش کرد تا عینکش را داخل ساکش قرار دهد و ناگهان با کمال تعجب دید که جعبه بیسکویتش آنجاست، باز نشده و دست نخورده!



خیلی شرمنده شد!!

از خودش

بدش آمد . . .

یادش رفته بود که

بیسکویتی که خریده بود را داخل ساکش گذاشته بود.


آن مرد بیسکویتهایش را با او تقسیم کرده بود ، بدون آنکه عصبانی و برآشفته شده باشد

سه شنبه 1 بهمن 1392برچسب:, :: 21:13 :: نويسنده : گلشید سفایی

اصلا میدونی؟ما…..
آقا ما جیش داریم.

اقا ما جامدادی شما جعبه ابزار

 

اقا ما نیوک شما جوملا

 

اقا ما وبلاگ شما وب سایت

 

آقا ما چوق لباسی شما توتال کر

 

آقا ما چرتکه شما الجبرا
آقا ما x=2 شما e=mc2

 

آقا ما Ie شما فایرفاکس

 

آقا ما ماشین حساب شما تبلت
آقا ما کامپیوتر خانگی شما ابر کامپیوتر محاسباتی
ما محاسبات پایه شما محاسبات ابری

 

آقا ما کلپسه شما سوسمار
آقا ما ظرف یکبار مصرف شما کریستال اصل ایتالیا
آقا ما پیام بازرگانی شما فیلم سینمایی
آقا ما اپسیلون شما بینهایت
آقا ما بستنی ساده شما بستنی مغزدار طلاب
آقا ما نون خشک شما شیشلیک
آقا ما میریم اغذیه شما برین پدیده
آقا ما مستشار شما جهانگیرشاه دولو

 

آقا ما ورودی ۹۰ شما فارغ از تحصیل

 

اقا ما سرزمین موجهای ابی شما پارک ساحلی افتاب

منبع: روده بر.کام



ادامه مطلب ...
سه شنبه 1 بهمن 1392برچسب:, :: 21:11 :: نويسنده : گلشید سفایی

ميريم عروسي دختر خالم، کل مهموناي مجلس مردونش ? نفر بودن بعد از شام ميگه ببخشين شلوغ بود نتونستيم خوب بهتون برسيم

يه پسر عمه دارم تو فيس بوک خودما اد نکرده هر چي‌ دختر تو ليستم بوده را اد کرده.فک و فاميله داريم؟

رفتيم خونه فکو فاميلمون ميگن تو کي هستي نه خداييش ايـــــــــــنم فـــــــکـــــــو فــــــاميـــــــله کـــــــه ما داريــــــــــــــــــــم!!!!!!!!!!!!!

ازهمون اول ازدواج به فاميلاتون که مدام از زندگيتون سوال ميپرسند ياد بديد که جواب همه ي سوالهايي رو که ميپرسند نخواهند شنيد .
فک و فاميله داريم؟

زنگ زدم پسر دايي ام مي گم دلم هواتو کرده مي خوام بيام دمه خونتون ببينمت مي گه زحمتت مي شه خودم فردا ظهر براي نهار مي آيم خونتون خداييش فک و فاميله داريم؟؟؟؟

روز تولدم همه تبريک بهم گفتن تو فيسبوک بجز فاميل ….بعد مي گين نگم فک و فاميله داريم؟؟؟؟؟نه خداييش فک و فاميله داريم؟؟؟

دختر عموم ر?? سالشه براش خواستگار اومده به من مي گن علي نظري نداري؟؟ فک و فاميل ما داريم؟؟؟؟

دختر عمه جونم ? ماه پيش عروسي‌ کرده تازه با خبر شديم حامله بوده،بچش ? ماه ديگه به دنيا مياد،فک و فاميله داريم؟

به خاله ام ميگم فرق هويج و بلال چيه؟!
فکر ميکنه…
ميگه بلال تو جنگ احد بود ولي هويج نبود!!
فک و فاميله داريم؟!!

دختر يکي‌ از فاميلامون با يه اکانت ديگه اومده واسم مسج داده مي‌تونم دوستت باشم،آخه خيلي‌ جذابي،فک و فاميله داريم؟

يه دختر تيکه مثل ماه هم تو فاميلمون نداريم فک و فاميله داريم؟؟؟؟؟



ادامه مطلب ...
سه شنبه 1 بهمن 1392برچسب:, :: 21:8 :: نويسنده : گلشید سفایی


به عکست زل می زنم
تا شعری جدید
میهمان دفترم شود

 

چه شبهایی شده
من در فکر تو ، تو در فکر او
هر دو بیدار از عشق

 

بهترین ها را نه می توان دید نه می توان شنید

آنها را باید احساس کرد
مانند حس حضورت در قلبم

 

دلمان کوچک است
ولی آنقدر جا دارد که برای عزیزی که دوستش داریم
نیمکتی بگذاریم برای همیشه

 

محبت چشمه ایست از جنس نور
هم ارادت هم سلام از راه دور

به چــــه تشبیه کنم نــام تو را
به بــــهار یا به آبی  زلال دریــــا
ســـــاده تر می گویم
تــو تمامیـــت احساس منی

 

 



ادامه مطلب ...
سه شنبه 1 بهمن 1392برچسب:, :: 21:5 :: نويسنده : گلشید سفایی
سه شنبه 1 بهمن 1392برچسب:, :: 21:2 :: نويسنده : گلشید سفایی

زنگ میزنم خونه میگم مامان چندتا تخم مرغ بزار دارم میام. میگه میخوای بخوری میگم پـَـ نـَـ پـَـ روش میخوابم جوجه شه.

 

 

 

به دختر خالم میگم اینم دماغه تو داری! تو افسایده. میگه یعنی خیلی گندست؟ عملش کنم؟ پـَـ نـَـ پـَـ برو تو برنامه نود بروبچ عادلینا کارشناسی کنن ببینن واقعا تو افسایده یا نه

 

 

 

گدا دستشو دراز کرده به طرف مرده... مَرده میگه: پول بدم؟ گدا می گه: پـَـ نـَـ پـَـ بزن قدش

 

 

 

رفتم دندون پزشکی میگم میخوام جرم گیری کنم میگه دندوناتونو؟ میگم پـَـ نـَـ پـَـ سرویس بهداشتی تونو



ادامه مطلب ...
پيوندها


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 4
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 4
بازدید ماه : 28
بازدید کل : 46471
تعداد مطالب : 49
تعداد نظرات : 14
تعداد آنلاین : 1